منوی دسته بندی

سبد خرید شما خالی است.

قره باغ ؛ ارض موعود آذری ها و ارمنی ها

27 سپتامبر 2020 خبر درگیری گسترده نیروهای ارتش جمهوری آذربایجان با نیروهای اشغالگر ارمنی در منطقه قره باغ رسانه های منطقه را تحت تاثیر خود قرار داد، نبردی که پس از 44 روز در 10 نوامبر 2020 با انعقاد قرارداد آتش بس به پایان رسید، اما گره قره باغ همچنان ناگشوده باقی ماند و طرفین به پیروزی و شکست میدانی خود تن دادند.

منازعات آذری و ارمنی در تاریخ معاصر قفقاز جنوبی هر چند به ظاهر رنگ و بوی سیاسی بر سر تقسیم منافع ارضی و ملی دارد اما باید در میانه اینها رگه هایی از برخوردهای دینی و نژادی را نیز جست.

برخوردهای دو ملت در زمان شوروی سابق بر سر موقعیت جغرافیایی خود و سهم آنها از تقسیمات سرزمینی قره باغ با رای دادگاه قانون اساسی شوروی به نفع آذری ها تبدیل به آتش زیر خاکستری شد که ارمنی ها را به فکر انتقام وا داشت. اما اقدامات غیر عقلانی و غیر انسانی طرفین در قضیه ی کشتار ارامنه ی سومقاییت توسط آذری ها و بروز فجایع ژانویه سیاه در آخرین سال رژیم شوروی و نسل کشی خوجالی در جریان پس از فروپاشی آن توسط ارامنه قضیه را پیچیده کرد و قره باغ برای همیشه تبدیل به ارض موعودی شد که برای هر دو طرف بوی خون می دهد.

پس از مناقشه اول قره باغ که در خلال سال های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ پس از بر جا گذاشتن حدود ۳۵ هزار کشته و ۸۰۰ هزار نفر آواره و به اشغال در آمدن ۲۰ درصد از خاک جمهوری آذربایجان توسط ارامنه قره باغ با کمک جمهوری ارمنستان جنگ دوم تنها جنگی بود که طرف آذری با قدرت و سرعت بسیار بالا توانست اقدام به بازپس گیری مناطق اشغالی خود کند، هر چند هنوز قضیه قره باغ کوهستانی در هاله ای از ابهام قرار دارد.

اما چرا این ماجرا تاکنون به درازا کشیده و اکنون با حمایت بازیگران جدید آتش آن شعله ور شده است؟

اوضاع نابسامان ارتش جمهوری آذربایجان به دلیل نبود انسجام سیاسی در دولت مرکزی باکو، دوگانگی سیاسی در تمایل به روسیه یا غرب، سهم خواهی داخلی جناح های سیاسی داخلی به ویژه جبهه خلق آذربایجان به رهبری ابوالفضل ایلچی بیگ، شیوع و ترویج تفکرات قومی و نژادی توسط دولت ایلچی بیگ، پشت کردن دولت های به اصطلاح دوست وی نظیر ترکیه به دولت جمهوری آذربایجان، توطئه علیه کشورهای حامی جمهوری آذربایجان نظیر جمهوری اسلامی ایران با طرح ادعاهای ارضی، تمایل به امریکا برای پا در میانی در مناقشه، طمع غربی ها به نفت جمهوری آذربایجان، قرار گرفتن این کشور در همسایگی دو قدرت منطقه ای یعنی روسیه و ایران و علاقه شدید امریکا و اسرائیل به حضور اقتصادی و اطلاعاتی در آن، حمایت روسیه و فرانسه از ارمنستان، پشتیبانی مالی لابی ارامنه ی جهان از ارمنستان و دیگر موضوعات ریز و درشت همگی باعث شد تا این زخم کهنه همچنان کجدار و مریض بر پیکره قفقاز جنوبی باقی بماند.

سردمداران گذشته جمهوری آذربایجان باعث شکل گیری دو تفکر پان آذریسم و پان ترکیسم در این کشور شدند. این تفکر از زمان ابوالفضل ایلچی بیگ و جبهه خلق آذربایجان به عنوان تنها گروه سیاسی مسلح آن زمان که با کودتا بر سر کار آمد پس از دوران عثمانی بار دیگر پای ترکیه را به مناسبات سیاسی این منطقه باز کرد. اما جالب است بدانیم ترکیه در زمان دوران پس از فروپاشی شوروی علاقه ای به حضور در معادلات و منازعات منطقه قفقاز جنوبی نداشت و این امر در اظهارات رئیس جمهور وقت جمهوری آذربایجان (ابولفضل ایلچی بیگ) در عدم اعطای کمک های مالی به این کشور تازه استقلال یافته بیان شده است. ترکها حتی حاضر به کمک نظامی یا مستشاری به این کشور نشدند و این تنها ایران بود که با هبه ی ۴۰ میلیون دلار اقلام نظامی نظیر ادوات توپخانه و آموزش نظامی بیش از شش هزار نظامی آذری و حضور مستقیم در نبردهای آن سوی ارس مانع از پیشروی ارمنی ها به سمت باکو و قتل عام دیگر مسلمانان آذری شد.

پس از به دست گرفتن قدرت توسط حیدر علی اف پای امریکا به منطقه باز شد و ایران به شیوه ای ناجوانمردانه از معادلات کنار گذاشته شد. ایران در اذهان عمومی جمهوری آذربایجان تبدیل به قاتل و خائن شد تا از نفوذ تاریخی، فرهنگی و دینی آن در بین مردم این کشور کاسته شود و در عوض امریکایی های کت شلواری تبدیل به سوپرمن های مردم این سرزمین شوند که برای صلح در قالب گروه مینسک هر هفته با هواپیماهای غول پیکر در باکو فرود می آمدند.

امریکایی ها علاوه بر شرط قطع دوستی با ایران شرط های دیگری هم برای طرف آذری داشتند و آن حفظ دولت به شکل سکولار و ممانعت از ترویج فرهنگ اسلامی و شیعی بود. شیرین تر از همه آن که ترویج فرهنگ سلفی و وهابی علی رغم تهدیدات قابل لمس برای امنیت ملی جمهوری آذربایجان و نقش آنها در تولید و ترویج تفکر تروریستی و تغذیه مالی گروه های افراطی جهادی محدودیت های چندانی ندارد. این اقدامات در بین مذهبیون و دولت ایجاد فاصله کرد طرفین را در مقابل هم به تقابل دیالکتیک کشید و چهره های برجسته ای از رهبران این جریان فکری روانه زندان شدند.

نفوذ غرب در بین سیاستمداران آذری، احتمال موروثی شدن حکومت در خاندان علی اف نارضایتی جریان های سیاسی فعال در این کشور را نیز در پی داشت که موجب شکل گیری جریان اپوزیسیون یا به تعبیر خودشان مخالفتچی ها شد. در این بین صهیونیست ها هم علاقمند شدند تا در این کشور حاشیه ی خزر حضور یابند. آنها با سیاست های امریکایی هم مانع از شکل گیری دومین کشور قدرتمند شیعه در جهان می شدند و هم می توانستند بیخ گوش ایران باشند و به شیطنت هایشان علیه جمهوری اسلامی ادامه دهند و در نهایت با حضور در یک بازار بکر نظامی و غیر نظامی به فروش محصولات خود پرداخته و انرژی مورد نیازشان را از چاه های نفت باکو فراهم کنند.

دولت جمهوری آذربایجان با تمام این حرف ها در حال عقد قراردادهای نفتی برای فروش نفت بیشتر و کسب در آمد بیشتر بود تا زیر ساخت های لازم توسعه کشور را فراهم کند چیزی که همسایه غربی اش یعنی ارمنستان آن را نداشت. آذری ها اجازه ساخت پهپادهای اسرائیلی را به صهیونیست ها در داخل خاک خود دادند و ترکها کوشیدند تا با کمک های مستشاری نظامی و فروش تجهیزات نظامی، برقراری خط آهن باکو، تفلیس، قارص و خط لوله گاز نیاز خود به ایران را کاهش دهند و مناسبات اقتصادی خود را با جمهوری آذربایجان از مسیری دورتر وارد فاز جدیدی کنند.

اوضاع کم کم در حال درست شدن به نفع باکو بود. پول خوبی جمع شده و تجهیزات نظامی مناسبی هم انبار کرده اند اما هنوز یک مشکل بزرگ وجود دارد. خیلی ها رئیس جمهور فعلی را فاقد اراده کافی برای پایان مسئله قره باغ می دانستند. از نظر مذهبی ها و اپوزیسیون داخلی و خارجی الهام علی اف مرد این کار نبود. نبردهای چند روزه در خط تماس و پایین کشیدن فتیله از طرف دولت این موضوع را در اذهان آنها تقویت کرده بود. او مجبور به ورود به جنگ بود.چرا؟!

الهام علی اف می داند که اتحادیه اروپا به خاطر رفتارهای دولت وی در خصوص انتخابات پر از تردید، بازداشت های گسترده و مشکل در ساختار اداری کشور به او بدبین است و این امر در افکار عمومی داخل کشور نیز قابل لمس است. اقتصاد کشورش هر چند رشد خوبی داشته اما جامعه و زیر ساخت هایش تاب آوری لازم برای یک جنگ فرسایشی را ندارد. از سوی دیگر برای حفظ قدرت و ادامه برنامه های مد نظر خود نیاز به پیشران دارد. مردمش از او جنگ می خواهند، جنگی برای آزادی قره باغ . پس چه بهتر که او وارد عمل شود. اما خیلی ها می دانستند که این جنگ برای آزادی قره باغ نیست بلکه تنها نامش جنگ قره باغ است. منافع بازیگران خارجی اجازه حل این مناقشه و بهبود این زخم دیرینه بر تن قفقاز جنوبی را نخواهند داد.

حالا باید دنبال چند هم پیمان بود. جمهوری اسلامی پاکستان در تجهیز نظامی ارتش کشورش طی چند سال اخیر نقش داشته است، اسرائیل خط تولید پهپاد در اختیارش گذاشته است، دوست دارد بیخ گوش ایران باشد، جلوی ترویج فرهنگ و حکومت شیعی را بگیرد و به دیگر شیعیان نشان دهد که می توان با اسرائیل دوست بود و بدون ولایت فقیه به پیروزی در میدان جهاد و غلبه بر کفار نایل شد و در عین حال از منابع انرژی باکو بهره گرفت. ترکیه دوست دارد انتقام خود را از ارامنه به خاطر متهم کردن وی به نسل کشی ارامنه در ۱۹۱۵ بگیرد و رویای دنیای بزرگ ترکان را محقق کند، نیاز خود به گاز را بدون مشارکت ایران تامین کند و هواداران خود در بین گروهای تروریستی سلفی سوریه را لب مرز روسیه بکارد تا مرهمی شود بر زخم های خورده از روسها در سوریه و عراق شود.

اما هنوز اراده علی اف بر این است تا از طریق جنگ ارمنستان را پای میز مذاکره بکشد، این حرفی است که خود الهام علی اف در چرایی آغاز جنگ با ارامنه بر زبان راند.

طبل جنگ به صدا در آمد. پهپادهای ارتش جمهوری آذربایجان یکی پس از دیگری تانک ها و سامانه های موشکی ارمنستان را تار و مار کردند و مناطق تحت اشغال یکی پس از دیگری آزاد شدند. تلفات سنگینی از نیروی انسانی ارتش ارمنستان گرفته شد. ارتشی که در ابتدای تاسیس خود با اتکا به جمعیت کشورش دست بالا را در مناقشه اول داشت حالا به دلیل مشکلات مالی، مهاجرت مردم و کاهش جمعیتش به نصف و در نهایت به دلیل روی کارآمدن یک دولت متمایل به غرب و مغضوب روس ها واقع شدن، چاره ای جز شکست و تسلیم نداشت.

اما در ۱۱ کیلومتری خان کندی نبرد قره باغ با میانجیگری روس ها به پایان رسید و قره باغ کوهستانی ( ناگورنو ) همچنان بلاتکلیف ماند. حرف و حدیث ها حاکی از تعیین تکلیف آن پس از پنج سال دارد اما در صورت عدم توافق هر کدام از طرف های درگیر می تواند تعیین تکلیف آن را پنج سال دیگر به تعویق بیندازد و این ماجرا می تواند هر پنج سال یکبار تکرار شود.

و حالا باید گفت: این جنگ قره باغ بود نه جنگ برای قره باغ که ماحصل آن تا پنج سال دیگر در تاریک روشن مثلث روس و ارمنی، آذری و ترک، صهیونیسم و امریکا روشن می شود.

 

رامین فرهودی – روزنامه نگار حوزه قفقاز و آناتولی

admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *