منوی دسته بندی

سبد خرید شما خالی است.

بن بست خزر؛ چگونه اروپا نتوانست عرضه گاز خود را متنوع کند؟

بحران تامین گاز اروپا با توجه به نزدیکی فصل سرما به موضوع مهم مبدل شده است. موضوعی که در سالهای گذشته علی رغم سرمایه گذاری برای متنوع سازی مسیر واردات بر اساس نظریه امنیت انرژی چندان موفقیت آمیز نبوده و در سالهای اخیر وابستگی اروپا به واردات گاز از روسیه  مشکلاتی را به وجود آورده است. برای بیش از دو دهه، اتحادیه اروپا به دنبال واردات گاز از ذخایر عظیم دریای خزر بوده است. در این مدت، پروژه های بزرگ خط لوله مطرح و فراموش شده است. در تمام این مدت، این بلوک بیشتر به گاز روسیه وابسته شده است. روسیه، همانطور که ماموران امنیتی مدت‌ها پیش پیش‌بینی می‌کردند، اکنون از محدودیت عرضه خود در اتحادیه اروپا استفاده می‌کند تا در مورد جنگ خود در اوکراین امتیاز دریافت کند. اما چرا بروکسل مدت‌ها پیش گاز موزد نیاز را از خزر تامین نمی‌کرد؟ تنها در سال 2020 بود که سرانجام مقادیر اندکی در امتداد یک به اصطلاح کریدور گاز جنوبی به اروپا جریان یافت. در باکو، فون در لاین  رییس کمیسیون اروپا وعده ای غیر الزام آور داد مبنی بر اینکه این ذخایر ممکن است تا سال 2027 به 20 میلیارد متر مکعب در سال (میلیارد متر مکعب) برسد که این مقدار ناچیز است. این رقم را با 155 میلیارد متر مکعب که روسیه در سال گذشته عرضه کرد مقایسه کنید، که شامل 40 درصد تقاضای اتحادیه اروپا  است.

مشکل اصلی، اصرار بروکسل بر توسعه خطوط لوله توسط شرکت‌های خصوصی و از نظر تجاری قابل دوام بوده است. اتحادیه اروپا حاضر نبوده است زیرساخت های لازم را تضمین کند، با این فرض که نیروهای بازار رهبری را در دست بگیرند. شاید این اتفاق در دنیای رقابت آزاد رخ دهد. اما نیروهای بازار نتوانسته اند با گازپروم، رقابت کنند. در تئوری، همانطور که یکی از تکنوکرات های اتحادیه اروپا توضیح  می دهد که ایجاد یک پروژه خط لوله تجاری قابل دوام برای انتقال گاز خزر به اروپا ساده است: اروپایی ها  باید برای خرید گاز قرارداد امضا کنند که نشان دهنده تمایل آن ها به انجام خط لوله است. این موضوع یک جریان درآمدی است و بانک ها را قادر می سازد تا ده ها میلیارد دلار برای توسعه میادین و خطوط لوله برای انتقال گاز تامین کنند. این استراتژی می تواند ادامه پیدا کند و خطوط لوله ها ساخته شود و سپس  تضمین به خریداران  داده شود که منافع اصلی آنها تامین  منافع کوتاه مدت و نه امنیت بلند مدت است. در این روند، گازپروم عملاً توسعه خطوط  های لوله رقیب در دریای خزر را نافرجام و راکد کرد. به‌ طور خلاصه، اروپا فرصت‌های متوالی را برای واردات گاز از خزر از دست داد و به گاز پروم اجازه داد که بر علیه آن ها فعالیت و به نوعی گروگانگیری کند.

اگر گازپروم آزاد شود

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و ظهور کشورهای مستقل و غنی از گاز دریای خزر همزمان با کاهش تولید گاز خود اروپا و اولین هشدارها در مورد وابستگی بیش از حد به روسیه بود. قراردادها و خطوط لوله دوران شوروی به این معنی بود که روسیه در اوایل دهه 1980، 30 درصد گاز آلمان را تامین می کرد. سال گذشته، آلمان برای بیش از نیمی از گاز مصرفی خود به گازپروم متکی بود. گازپروم با چنین خریدار مشتاقی  توانست هزینه های خطوط لوله خود را تامین کند. در مقابل، صادرات گاز دریای خزر به اروپا مستلزم توسعه میدان‌های گازی فراساحلی دشوار و ساخت خطوط لوله‌ای بود که 3500 کیلومتر از چندین کشور عبور می کرد.

بروکسل فرض می‌کرد که آزادسازی اقتصاد روسیه به انحصار گازپروم پایان می‌دهد، در حالی که یک بازار اروپایی که توسط قراردادهای قانونی قابل اجرا اداره می‌شود، رقابت آزاد و قیمت‌گذاری رقابتی را تضمین می‌کند. اگر گاز خزر از نظر تجاری قابل دوام بود، بخش خصوصی می‌توانست آن را به بازار بیاورد. غول های آمریکایی  یعنی جنرال الکتریک و بچتل در یک پروژه جاه طلبانه برای تولید بیش از 30 میلیارد متر مکعب گاز از میادین ترکمنستان شریک شدند که از طریق خط لوله ترانس خزر به آذربایجان و از طریق گرجستان به ترکیه ترانزیت می شود. آنکارا موافقت کرد که نیمی از گاز را برداشت کرده و خطوط لوله را برای انتقال بقیه به اروپا توسعه دهد و ظاهراً تأمین مالی پروژه را بر عهده داشته باشد.

با این حال، این شرکت نه بر اساس دلایل تجاری، بلکه پس از کشف میدان گازی غول پیکر خود آذربایجان یعنی شاه دنیز و شکست باکو و عشق آباد در توافق بر سر اشتراک خط لوله برنامه ریزی شده، تأسیس شد. آیا تضمین‌های اروپایی برای درآمد حاصل از فروش گاز می‌تواند دو کشور نوظهور را متقاعد کند که با یک خط لوله مشترک موافقت کنند؟ بروکسل علاقه چندانی به پروژه ترانس خزر نشان نداد. (روسیه نیز با این استدلال که دریای خزر یک دریاچه است و بنابراین آذربایجان و ترکمنستان قبل از ساخت هر چیزی در بستر دریا به تایید آن از سایر کشورها نیاز داشتند) در حالی که ترکمنستان به حاشیه رانده شد. در سال 2001، ترکیه و گرجستان قراردادهایی را امضا کردند. گاز تازه کشف شده آذربایجان این امر به کنسرسیوم تحت رهبری BP اجازه داد تا شاه دنیز را توسعه دهد و خط لوله قفقاز جنوبی (SCP) را بسازد که در نهایت گاز آذربایجان را در سال 2006 به شرق ترکیه رساند.

در انتظار نابوکو

طرح های خط لوله قفقاز جنوبی الهام بخش شرکت های اروپایی بود و در سال 2002 شرکت OMV اتریش کنسرسیومی را با اپراتورهای دولتی انتقال گاز ترکیه، بلغارستان، رومانی و مجارستان تشکیل داد تا طرح های خط لوله 31 میلیارد مترمکعبی نابوکو را برای انتقال گاز از منابع متعدد خزر به مقصد توسعه دهد. کمیسیون اروپا سرانجام به این موضوع علاقه نشان داد و نیمی از هزینه یک مطالعه امکان سنجی را تامین کرد. اما تنها شش سال بعد با انتشاردومین بررسی استراتژیک انرژی اتحادیه اروپا در سال 2008 بود که نگرانی در مورد وابستگی فزاینده به روسیه به یک سیاست واقعی برای توسعه کریدور گاز جنوبی تبدیل شد. در این بررسی آمده است: کریدور گازی جنوبی باید برای تامین گاز از منابع خزر و خاورمیانه ایجاد شود، که به طور بالقوه می تواند بخش قابل توجهی از نیازهای آینده اتحادیه اروپا را تامین کند. این یکی از بالاترین اولویت های اتحادیه اروپا در امنیت انرژی است.

دو پروژه کوچکتر در حال تلاش برای انتقال گاز آذربایجان به اروپا بودند. و گازپروم خط لوله غول‌پیکر 63 میلیارد متری خود را جریان جنوبی از طریق دریای سیاه به بلغارستان اعلام کرده بود که بازار اروپا را  به باتلاق  مبدل خواهد کرد. نابوکو نتوانست گازی را برای تکمیل ظرفیت 31 میلیارد مترمکعبی خود بیابد. برنامه ریزان به ترکمنستان، سپس ایران و حتی عراق نگاه کردند. اما با توجه به اینکه آذربایجان هنوز تمایلی به ترانزیت گاز ترکمنستان ندارد، ایران تحت تحریم های بین المللی قرار گرفته و عراق درگیر مشکلات پایان ناپذیر خود است، هیچ کدام امیدی به  تامین  از این کشورها نداشتند. شاه دنیز آذربایجان می‌توانست کمتر از 20 میلیارد متر مکعب تامین کند و کنسرسیوم تحت رهبری BP که این میدان را توسعه می‌دهد، تمایلی به واگذاری گاز خود به نابوکو نداشت، مگر اینکه حامیان نابوکو تامین‌کنندگان دیگری پیدا کنند تا اطمینان حاصل شود که از نظر تجاری قابل دوام است. اگر اتحادیه اروپا به اندازه کافی متعهد به ایجاد کریدور گاز جنوبی خود بود، می‌توانست نابوکو را پروژه‌ای با پاهمیت استراتژیک و تضمین بودجه تعیین کند و از ساخت خط لوله اطمینان حاصل کند. در این صورت، دولت آذربایجان اعلام کرد که خط لوله 31 میلیارد مترمکعبی خود را در سراسر ترکیه به نام خط لوله ترانس آناتولی (TANAP) تامین می کند، اقدامی که عملاً نابوکو را از بین برد.

ساخت و ساز خط لوله تاناپ در سال 2015 آغاز شد.  این خط لوله  پس از عبور از یونان به یکی از رقبای نابوکو یعنی خط لوله ترانس آدریاتیک (تاپ) متصل شد. عرضه  گاز به ترکیه در سال 2018 آغاز شد و سرانجام در پایان سال 2020 گاز به ایتالیا رسید. بیست  و یک سال پس از اولین صحبت  های جدی مبنی بر انتقال گاز خزر به اروپا و دوازده سال پس از تبدیل شدن کریدور گاز جنوب به سیاست اتحادیه اروپا، سرانجام گاز  دریای خزر به مصرف کنندگان اروپایی رسید. اما کریدور گاز جنوبی تنها 10 میلیارد متر مکعب به اروپا  گاز صادر می کرد. امسال این میزان به 12 میلیارد مترمکعب افزایش خواهد یافت. آیا می توان آن را به عنوان یک موفقیت در نظر گرفت؟ در همین دوره 21 ساله، گازپروم سه خط لوله گاز بزرگ به اروپا را با ظرفیت کل بیش از 125 میلیارد متر مکعب راه اندازی کرد. تنها آخرین آنها، خط 55 میلیارد مترمکعبی نورد استریم 2  که تا حدی توسط شرکت‌های گاز آلمان تامین مالی می‌شود با موانع جدی روبرو شد، زمانی که اولاف شولز، صدراعظم آلمان سرانجام در برابر فشار اتحادیه اروپا و ایالات متحده تسلیم شد و عملیات را مسدود کرد، و آن هم تنها در 22 فوریه 2022 که دو روز قبل از ورود تانک های روسی به اوکراین بود.

اشتباهات گران قیمت

افزایش بیشتر حجم گاز خزر به اروپا امکان پذیر است. ترکمنستان که تا به امروز عملاً از کریدور گاز جنوبی دور مانده ، دارای ذخایر 13.6 تریلیون متر مکعبی است که چهارمین کشور در جهان در این زمینه محسوب می شود. روابط  این کشور با آذربایجان بهبود یافته و روسیه نیز مخالفت خود را با ایجاد خط لوله ترانس خزر در سال 2018 کنار گذاشته است. اما تحویل حجم کافی به اروپا برای جایگزینی یا رقابت معنادار با گاز روسیه ده‌ها میلیارد دلار و همکاری مشتاقانه کشورهایی که از طریق آن‌ها انجام شود را نیاز دارد. مهمتر از آن، بروکسل ممکن است نیاز داشته باشد که اصرار خود را بر اساس قوانین بازار نئولیبرال بازی کند. حتی در آن زمان، چنین خط لوله ای سال ها طول خواهد کشید و در این مدت اروپا به روسیه وابسته خواهد ماند. که این سوال را مطرح می‌کند که آیا سرمایه‌گذاری عظیم مورد نیاز برای گاز خزر ممکن است بهتر صرف یک موضوع مهم انرژی دیگری شود که در طول دو دهه گذشته به طور فزاینده‌ای زمان من را به خود مشغول کرده است یعنی توسعه منابع انرژی تجدیدپذیر اروپا برای دستیابی به اهداف کاهش کربن.عدم تحقق تحویل حجم قابل توجهی از گاز خزر به اروپا یک اشتباه گران قیمت است.موج های گرما و آتش سوزی های جنگلی امسال نشان می دهد که عدم رسیدگی به تغییرات اقلیمی ممکن است گران تر باشد.

 

ابراهیم رضایی راد/کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه علامه طباطبایی
ebrahimradrezaei.r@gmail.com

 

admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *